امروز صبح
مثل همیشه زود بیدار شدم
و به سراغ میز کارم رفتم،
اما بهار رسیده است،
و توکاها در جنگل
در میان شاخههای درهم پیچیده
آواز میخوانند،
من حالا جلوی در خانهام
من حالا پای بر علفها میگذارم
برگها را لمس میکنم
و حرکت پروانههای زرد را
که چون ابری درخشان
بر بالای چمنزارند
دنبال میکنم
با خود میاندیشم
شاید کارکردنِ واقعی
همین دیدن و گوشسپردن باشد
شاید جهان
بدون حضور ما
خودِ شعر باشد.
((مری اولیور))
برگردان مهیار مظلومی
درباره این سایت